هیرادهیراد، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
هیرساهیرسا، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

هیراد هیرسا پسرای من

زهرا هستم مامان دو تاگل پسر زیبا

وجودت مایه آرامشم شد هیرسای من

1398/6/13 12:51
نویسنده : مامان زهرا
239 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستانم و از همه مهم تر گل پسرای مامان زهرا 😍

هیرادم ، هیرسایم فرقی نمیکند کجا باشم خانه در کنارتان یا بیرون از خانه هر جایی که میروم تمام لحظات مقابل دیدگانم هستین و شاید این معنای وصف دقیق از مادر بودن باشد .❤️

این روز ها با همه سختی ها و آسانی هایش چه سریع می گذرد ومن وقتی به گذشته نه چندان دورمان نگاهی میندازم به خودم می بالم که توانستم از آزمایشی که خداوند ناگهان  مرا در آن قرار داد سر بلند بیرون بیایم .

آن روز که خبر آمدن هیرسا را به من دادند تمام تنم به لرزه افتاده بود و من فقط گریه میکردم و با خودم فکر میکردم چطور میتوان با داشتن کودکی 11 ماهه به بچه ای دیگری فکر کنم و برای کودکی دیگر مادری .احساسی همچون شرم و خجالت به جانم افتاده بود و تا روزها توان نگاه کردن به صورت هیرادم را نداشتم این که در حقش ظلم میشود و من از پس دو تا کودک پشت سرهم بر نخواهم آمد تا ماهها بعد از به دنیا آمدن هیرسا هم  برجانم سنگینی می کرد .

روز ها و شبهای بدی رو پشت سر گذاشتم چه در زمان بارداری وچه بعد از تولد هیرسا یادم میآید خیلی ها که متوجه بارداری من شده بودن با دست انداختن ها و حرف های نیش دارشون جوری دیگری بر عذابم اضافه میکردن وگاهی با دست کشیدن بر سر هیرادم و نگاههای تحقیر آمیزشان و حرف هایی از سر بی خردی دردی دیگر بر من روانه میکردند .گاهی باورم نمیشد آیا میتوان تا این حد به کسی ظلم کرد ؟ آمدن هیرسا خودش معجزه ای بودکه این روزها برای احساس آن روز هایم از خودم شرمنده میشوم انگار واقعا زندگی ام کسی مثل هیرسا را نیاز داشت صدای پاهایش ،خنده هایش ، شیطنت هایش و یا حتی گریه هایش در زندگی ام لازم بود .

چرا دیگران با حقارتهایی که به سمتم روانه میکردن سعی در عذابم میکردن هنوز هم نمیدانم .اما من با همه وجودم آرزو میکنم برای همه مادرا که خداوند پسری همچون تو هیرسای عزیزم😘 به همه شان بدهد از بس که تو خوبی وخوبی ات برای همه آشکار هست .

باید یاد بگیرم با دنیا و آدمهایش کنار بیایم اما گاهی از توان خارج میشود وتنها کاری که میتوانم بکنم این هست جایی در دوردست بنشینم و نظاره گر اعمال آدمها باشم و به همه شان فکر کنم که چرا واقعا چرا ما آدمها انقدر به خودمان ظلم میکنیم و راحت همدیگر را قضاوت .

پسرای من همیشه با هم دوست و برادر بمانید که شما امانتهای خدایی هستید که به من اعتماد کرده و شما را به دست من امانت سپرده و تنها کار من  همیشه عمرم بعد از تولد شماها این بودکه مراقبتان باشم و عاشقانه ستایشتان کنم .

دوستدارتان مامان زهرا .❤️

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)