هیرادهیراد، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره
هیرساهیرسا، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

هیراد هیرسا پسرای من

زهرا هستم مامان دو تاگل پسر زیبا

هیراد قصه گوی من

1398/7/23 12:47
نویسنده : مامان زهرا
174 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان وبلاگ هیراد و هیرسا از اینکه مارو همراهی میکنید وبه ما سرمیزنید ممنونم .

تو این شلوغی ها و روز مرگی های پی درپی پیدا کردن فرصتی برای در میان گذاشتن احساسات با دیگران غنیمتی است که باید خیلی قدرشو دونست و تا میتوان ازش استفاده کرد.

تو تموم مدتی که در کل روز درگیر کار و مادری و خانه داری هستم گاهی فراموش میکنم که برای خودم هم کاری بکنم و این روزها این فراموش کردن های خودم خیلی برایم گران تمام میشود چون آرزو های کوچک و رویاهای معمولیم کم کم به فراموش سپرده میشوند . گذر زمان هم گاهی عذاب آور میشود این که میگویند عمر رفته هرگز بر نمیگردد عجیب روحم را آزار میدهد زمانی برای رسیدن به هجده سالگی چه رویاهایی که در سر نداشتم اما سالهاست که با فرا رسیدن روز تولدم دیگر مثل قدیم ها خوشحال نیستم اما دلم میخواهد که شروع کنم البته هر چه سریعتر و تا جایی که میتوانم به آرزو هایم برسم و محققشان کنم و تا چهل سالگیم احتمالا مشغول همین کارخواهم ماند  . گاهی از خاطراتم برای هیراد میگویمواو خیلی دلبرانه به تمام حرفهایم گوش میدهد مرد کوچکم عاشق بازگوکردن قصه وخاطرات هست و خیلی بیشتر لذت میبرد که اگر خاطرات دوران نوزادی اش را برایش تعریف کنم .

ذهنش حسابی فعال و حافظه اش قوی هست هر چیزی را که برایش تعریف کنم از خاطرش اصلن نمیرود این روزها حتی شاهد آن هستم که  همانند خودم عاشق داستان سرایی شده هست گاهی برای هیرسا می نشیند و با آرامش کامل داستان میگوید وهیرسا هم که عاشق گوش دادن به هیراد است  و از لذت سرشار میشود .

زیباییتان دوچندان میشود وقتی با هم درکاری ، بازی ای هماهنگ میشوید ومن محو تماشای صحنه هایی میشوم که لذتش تمامی ندارد . عشقهای من دو سه روزی هست که سرما خورده اید البته هیرسا طبق معمول همیشه بیشتر و من کار هر روزه ام شده است دعا و نگه داری از شما چون اصلن طاقت دیدن این روزهایتان را ندارم .

هیرادم آن قدر عاشق قصه شنیدن هستی که خودت هم قصه گو شده ای.💖

دوستدارتان برای همیشه مامان زهرا😘

 

 

پسندها (3)

نظرات (1)


23 مهر 98 17:31
اخییی😍😍😍😍
مامان زهرا
پاسخ
ممنون