عشقای مامان
سلام گل پسرای من
عشقای مامان این روزا هر روز از روز قبل شیطونتر میشید و حسابی آتیش میسوزونید هیرسا گلی هنوز به زور بابا و مامان میگه اما هیراد گلی شیرین زبونیاش دلمونو برده هر کدوم یه جور و یه اخلاق خاصی دارید همین دنیامونو جالب انگیز کرده تو این مدت هیرسا واکسن 18 ماهگیشو زدو دو تا دندون جدید درآورده و هر چی باهاش تمرین میکنیم تا حرف بزنه فایده ای نداره و علاقه ای نشون نمیده هر چند من اینو به فال نیک میگیریم و به همه گفتم که اگه قرار بود هیرسا هم مثل هیراد زود زبون باز میکرد دیگه شیرین زبونیای هیرادم به چشم نمی اومد که البته درستشم همینه .
عشقای من مدتیه حسابی یاد گرفتید دوتایی با هم بازی می کنید و خونه رو میزارید رو سرتون ولی خیلی قشنگه دیدین شما وقتی با هم بازی میکنید .
گلای من همیشه خوب باشید که من به عشق شماهاست که زندگی میکنم .
فدای شما مامان زهرا.